سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
وصیت شهدا
وصیت شهدا
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 22447
  • بازدید امروز: 5
  • بازدید دیروز: 2
  • تعداد کل پست ها: 21
درباره
جامانده...[16]

کجا روم من از این در که خانه ام اینجاست... کبوتر توام و آشیانه ام اینجاست... اگر چه بال و پر من شکسته اما شکر... نشسته ام به سرایت که لانه ام اینجاست...

جستجو
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ

کارنامه عملیات ها
جنگ دفاع مقدس
کاربردی




بسم رب الحسین(علیه السلام)...

"اللهم عجل لولیک الفرج"

روایت کردند حضرت زینب(علیها السلام)، دو فرزند خود را مهیای نبرد کرد و به آنها تعلیم داد که اگر با امتناع آن حضرت مواجه شدید - کما اینکه آن مظلوم حتی غلام سیاه را از قتال بر حذر می‌داشت - دایی خود را به مادرش فاطمه(علیها السلام )قسم دهید تا اجازه میدان رفتن بگیرید ...

پس از این مراحل ابتدا محمد بن عبدالله بن جعفر به میدان آمد و این رجز را سر داد:

"به خداوند شکایت می‌کنم از دشمنی دشمنان، قوم ستمگری که کورکورانه به جنگ با ما برخاسته اند... نشانه های قرآنی را که محکم و مبیّن و آشکار کننده کفر و طغیان است را ترک کردند.".. و پس از نبردی نمایان، به شهادت رسید.

پس از او، برادرش عون بن عبدالله جعفر راهی نبرد شد و خود را اینگونه معرفی کرد:

"اگر مرا نمی‌شناسید من فرزند جعفر هستم که از سر صدق به شهادت رسید و در بهشت نورانی با بال‌های سبز پرواز می کند... برای من از حیث شرافت در محشر همین کافی است"...  او نیز، فدایی راه امامش شد...

و اما حضرت حرّبن ریاحی(علیه السلام)...

در منزل «قصر بنی مقاتل» یا «شراف»، راه را بر امام بست و مانع از حرکت آن حضرت به سوی کوفه شد... کاروان حسینی را همراهی کرد تا به کربلا رسیدند و امام در آنجا فرود آمد... حر وقتی فهمید کار جنگ با حسین بن علی(علیه السلام) جدی است، صبح عاشورا به بهانه آب دادن اسب خویش، از اردوگاه عمر سعد جدا شد و به کاروان حسینی و جبهه حق پیوست... توبه کنان کنار خیمه های امام آمد و اظهار پشیمانی کرد، سپس اذن میدان طلبید... این انتخاب شگفت و برگزیدن راه بهشت بر دوزخ، از حر، چهره ای دوست داشتنی و قهرمان ساخت...

حر با اذن امام به میدان رفت و در خطابه ای م?ثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با امام حسین(علیه السلام)توبیخ کرد... چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تأثیر قرار داده از جنگ با سید الشهدا(علیه السلام) منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد... نزد امام بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجز خوانی، به مبارزه پرداخت و پس از نبردی دلیرانه به شهادت رسید...

آری ایمان و شیوه رفتار امام در "امر به معروف عملی" سبب شد که «حر» وادار به توبه شد و در زمره «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر» (توبه/112) قرار گرفت، عاقبت بخیر شد و سرمشق دیگران گردید...

 

السلام علیک یا حربن یزید ریاحی...






بسم رب الحسین(علیه السلام)...

"اللهم عجل لولیک الفرج"

حضرت رقیه(علیها السلام) در واقعه عاشورا حدود سه یا چهار سال سن داشتند که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش در عصر عاشورا به همراه دیگر زنان بنی‌هاشم توسط سپاه یزید به اسیری رفتند 

اما داستان شهادت حضرت رقیه(علیها السلام)... از درون خرابه‌های شام، صدای کودکی به گوش می‌رسید... همه آنهایی که در میان اسرا بودند، خوب می‌دانستند که این صدای رقیه(علیها السلام)،دختر کوچک امام حسین(علیه السلام) است... او حالا از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می‌گرفت... انگار که خواب پدرش را دیده بود... یزید دستور داد سر امام حسین(علیه السلام) را به دختر کوچک نشان دهند و او را ساکت کنند، اما وقتی حضرت رقیه(علیها السلام) و امام حسین(علیه السلام) باز به هم رسیدند، اتفاق جانسوزی افتاد... و چنین شد که رقیه(علیها السلام)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود،به دیدار پدر شتافت...

در آن سحر ،خرابه هوایش گرفته بود... حتی دل فرشته برایش گرفته بود

با آستین پاره ی پیراهن خودش... جبریل را به زیر کسایش گرفته بود

زورش نمی رسید کسی را صدا کند...! از گریه زیاد ، صدایش گرفته بود

از ابتدای شب که خودش را به خواب زد... معلوم بود آنکه دعایش گرفته بود

حتماً  نزول می کند آیات تازه ای... با چله ای که بین حِرایش گرفته بود

مشغول ذکر نافله اش شد ، ولی کجاست...؟آن چادری که عمّه برایش گرفته بود

سلام ساحل آرام موج های نگاه... دوباره اشک به دامانتان گرفته پناه

سلام کودک والا مقام ثارالله... بیار کودک دلهای خسته را در راه

بگو چگونه در این کالبد تو جا شده ای...؟! تویی که در عظمت شهره ی خدا شده ای

برای مردم این قوم ربنا شده ای... فدایتان که درون پدر فنا شده ای

شما سه آیه ی زیبای کوثری بانو... و یا سه ساله ی در شکل مادری بانو

از عقل ناقصم هم فراتری بانو... نشسته ام بنویسم چه محشری بانو

السلام علیک یا حضرت رقیة بنت الحسین(علیه السلام)...






بسم رب الحسین(علیه السلام)...

"اللهم عجل لولیک الفرج"

در روایت است زمانیکه امام حسین(علیه السلام) به آن زمین رسیدند، پرسیدند:این سرزمین چه نام دارد...؟ جواب دادند قادسیه... حضرت دوباره پرسیدند: آیا نام دیگرى دارد...؟ عرض کردند نینوا... حضرت باز فرمودند: آیا نام دیگرى دارد..؟ عرض ‍ کردند به این سرزمین طَفّ نیز می گویند... فرزند رسول خدا دوباره پرسیدند: دیگر چه نام دارد...؟ عرض کردند این سرزمین را کربلا نیز مى گویند... چون حضرت نام کربلا را شنیدند، فرمودند:

"اللّهمّ انّى اعوذ بِکَ مِنَ الکَربِ و البَلاء"... خدایا! پناه مى برم بر تو از سختی و بلا...

و سپس فرمود: بایستید و پیش نروید... به خدا که محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست... اینجاست که حرمت ما را می‌شکنند، مردانمان و کودکانمان را می‌کشند... قبور ما در همینجا زیارتگاه خواهد شد... جدم رسول خدا(صلی الله علیه و اله) همین خاک را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست... 

بار بگشایید... اینجا کربلاست...

بوی غم بوی جدایی بوی  هجران  می رسد... کربلا  آغوش خود واکن که مهمان می رسد

ناقه ام در گل نشسته چاره ای کن یاحسین... دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می رسد

حاجی زهرا علم کن خیمه هایت در منا.... زین عطش آباد بوی عید قربان می رسد

خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد... گوش کن آوای محزون حسین جان می رسد

گو فرات بی مروّت اینقدر هوهو مکن... کودک شش ماهه ای با کام عطشان می رسد

کمتر از ده روز دیگر بی برادر می شوم... روزگار عشق بازی ها به پایان می رسد

کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه ها... در چهل منزل به گوشم صوت قرآن میرسد

قافله سالار زینب گو شبی بر ساربان... وقت خاتم بخشی دست سلیمان می رسد

وای از هنگامه وصلی  که یک نیزه سوار... روبرو با خواهری پاره گریبان می رسد

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین...






بسم رب الحسین(علیه السلام)...

"اللهم عجل لولیک الفرج"

امام حسین (علیه السلام)، شخصیت مسلم(ع) را برای اهالی کوفه این گونه معرفی می کنند... "من، برادر، پسر عمو و مورد اعتماد خاندانم را به سوی شما می فرستم..." این سخن امام، نشان دهنده اوج احترام آن حضرت به مقام والای مسلم بن عقیل(ع) است که عمر پربرکتش را در پیروی از ولایت و استواری دین حق گذراند... همچنین ایشان در وداع خویش با مسلم(ع) پیش از سفر به کوفه، در سخنی ژرف به او می فرماید..."من تو را به سوی کوفه می فرستم و آنچه را خدا درباره تو دوست می دارد و مورد رضایت اوست، انجام خواهم داد و امیدوارم من و تو در درجه شهیدان قرار گیریم..."

شب هنگام بود... از آن همه جمعیت فقط سی نفر وفادار مانده بود... نماز مغرب را به جای آورد و به سوی منطقه ای که قبیله کَنده در آنجا سکونت داشتند،حرکت کرد... هنوز به آنجا نرسیده بود که تنها ده نفر او را همراهی می کردند و هنگامیکه بازگشت،تنهای تنها بود در میان کوچه های کوفه... وتنها خانه ی پیرزنی به نام طوعه بود که پناه گاه مسلم(ع) شد.. طوعه فرزندی بدکار داشت که با آگاه شدن از وجود مسلم(ع) در خانه اش، مزدوران عبیداللّه بن زیاد را آگاه ساخت... سرانجام پس از به هلاکت رسیدن شماری از کارگزاران عبیداللّه به دست مسلم(ع)، این شیر بیشه اسلام را پس از عمری مجاهدت و ایثارگری، مظلومانه و غریبانه همچون سرورش حسین بن علی(علیه السلام) به شهادت رسانیدند و جسم پاکش را از بام دارالاماره به پایین انداختند ...

آن روز کوفه حال و هوایی غریب داشت... وقتی نگاه ها همه بوی فریب داشت

تنهاترین مسافر شبگرد کوفه بود... آن زائری که هَمره خود عطر سیب داشت

وقت عبور از صف آهنگران شهر... بر روی لب ترنم أمن یجیب داشت

با دیدن سه شعبه و سر نیزه هایشان... دیگر خبر ز روضه‌ی شیب الخضیب داشت

مجنون و سر سپرده‌ی مولای خویش بود... یعنی تنش برای جراحت شکیب داشت

دارالإماره تشنه‌ی خون شهید بود... آن روز کوفه حال و هوایی غریب داشت

پیوست عاقبت سر او با سر امام... در کاروان کرب و بلا هم نصیب داشت

 

"السلام علیک یا سفیرالحسین(علیه السلام)، یاحضرت مسلم..."






بسم رب الحسین(علیه السلام)...

روزی هزار بار که شکر خدا کنیم  ... شاید که حق آمدنش را ادا کنیم

شب های ماتم آمده باید که خویش را... آماده تا برای دو ماه عزا کنیم

امسال هم بدون تو سر زد هلال غم... کی با رخ تو دیده به این ماه وا کنیم

ما عهد کرده ایم، به هر بزم روضه ای... اول برای روز ظهورت دعا کنیم

صاحب عزا بیا که به اذن نگاه تو... در سینه باز خیمه ماتم بپا کنیم

دستی بده که سینه زن نوحه ها شود... اشکی بده که خرجی این دیده ها کنیم

شاگرد مکتب شهدا و ولایتیم... هیهات اگر که بیرقتان را رها کنیم

یک روز می رسد که همه در جوار تو... عزم زیارت نجف و کربلا کنیم

"بفرمایید روضه..."

خیمه ی روضه ی امام حسین(ع) از امشب در "سمت خدا" برگزار میشه...

شرط ورود به خمیه، دعا برای ظهور صاحب عزای روضه هاست...

هرکه دارد هوس کرببلا بسم ا... هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم ا...

 

یاعلی مدد... التماس دعا...





صفحات :
|  <  1  2  3  4  5  >  |